دیشب من زودتر از معمول میخواستم بخوابم. به محمد گفتم برنامه ت رو آماده کن و بخواب.

صبح یادم نبود برنامه امروز رو تو کیفش گذاشتیم یا نه. یه نگاهی کردم دیدم برنامه ای که تایپ کردم و پرینت گرفتم که ببره مدرسه تو کیفشه. با خودم گفتم باریکلا که اینو گذاشته تو کیف.

رفتم تو اتاقش. یه سری کتاب رو میزش بود. نگاه کردم دیدم کتابی که دیروز باهاش نبوده و امروز باید ببره بین اونا نیست. تعجب کردم.از خودش پرسیدم برنامه ت رو آماده کردی؟ گفت بله.

وقتی میخواستم تغذیه بذارم تو کیفش دیدم کتاباش زیادن. ازش پرسیدم فقط کتابایی که امروز اضافه شدن رو گذاشتی یا اونایی که لازم نبوده درآوردی؟ گفت هر چی لازم بوده گذاشتم. اضافی ها رو درآوردم.

خیلی خوشحال شدم از بزرگ شدنش و انجام دادن کارای خودش.

بعد هم دیدم برنامه ای که برای خودش پرینت گرفتم چسبونده به یخچال.

برنامه هفتگی بر یخچال